جدول جو
جدول جو

معنی دگرگونه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

دگرگونه کردن(پَ / پِ وَ تَ / تِ تَ)
تغییر دادن. مبدل کردن:
بدیشان چنین گفت امشب خروش
دگرگونه تر کرد باید ز دوش.
فردوسی.
مر قول مزور سخنی باشد کآن را
گوینده دگرگونه کند ساعت دیگر.
ناصرخسرو.
- جامه دگرگونه کردن، تبدیل کردن آن. مبدل ساختن آن. بگردانیدن آن:
نبود آگه که شاهان جامۀ راه
دگرگونه کنند از بیم بدخواه.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ زَدَ)
متغیر ساختن. تغییر دادن. (یادداشت مرحوم دهخدا). تغییر رنگ دادن. و رجوع به دگرگون شود: انتساف، دگرگون کردن رنگ روی. (از منتهی الارب).
- دل دگرگون کردن، دل بد کردن. اعتقاد بگردانیدن: سوکای و قرابوقا بواسطۀ آنکه دل دگرگون کردند به یاسا رسیدند. (جامع التواریخ رشیدی). او را پسری بود... درعهد غازان خان دل دگرگون کرده به یاسا رسید. (جامع التواریخ رشیدی).
، وارونه نشان دادن. منقلب کردن:
سخن هر چه گویم دگرگون کنم
تن و جان پرسنده پرخون کنم.
فردوسی.
، با وضع و آرایشی دیگر کردن. به کیفیتی غیر از موجود و معمول کردن:
همه رزم فردا دگرگون کنیم
سپه پیش پیلان به بیرون کنیم.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ وَ کَ دَ)
متغیر شدن. منقلب شدن. عوض شدن. تغییر کردن:
به فر جهاندار کسری سپهر
دگرگونه تر شد به آئین و مهر.
فردوسی.
شه بربرستان بیاراست جنگ
زمانه دگرگونه تر شد برنگ.
فردوسی.
چو بگرفت جای خرد آرزوی
دگرگونه تر شد به آئین و خوی.
فردوسی.
، نامساعد شدن و تغییر یافتن، چون: دگرگون شدن روزگار و چرخ و کار و داوری و جهان و غیره:
چو بگذشت بر ناز یکچند گاه
دگرگونه شد کار بر تاج شاه.
(از ملحقات شاهنامه).
به مادر چنین گفت کای هوشیار
به ما بر دگرگونه شد روزگار.
فردوسی.
دگرگونه شد چرخ گردون بچهر
از آزادگان پاک ببرید مهر.
فردوسی.
چو اسکندر آمد به اسکندری
جهان را دگرگونه شد داوری.
فردوسی.
سپه سازی و سازجنگ آوری
که اکنون دگرگونه شد داوری.
فردوسی.
جهان را دگرگونه شد کار و بارش
بر او مهربان گشت صورت نگارش.
ناصرخسرو.
طبع هوا بگشت و دگرگونه شد جهان
حال زمین دگر شد از گشت آسمان.
مسعودسعد (از آنندراج).
چو تاریخ پنجه درآمد بسال
دگرگونه شد بر شتابنده حال.
نظامی.
و رجوع به دگرگونه و دگرگونه گشتن شود
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ مُ رَ / رِ دَ دَ)
سرخ رنگ کردن:
سیب را هر طرفی داده طبیعت رنگی
هم بدانگونه که گلگونه کند روی نگار.
سعدی.
گاهی ز صنع ماشطه بر روی خوب روز
گلگونۀ شفق کند و سرمۀ دجی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دگرگونه شدن
تصویر دگرگونه شدن
متغیر و منقلب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دگرگون کردن
تصویر دگرگون کردن
تحریف
فرهنگ واژه فارسی سره